کوه باش و دل نبند...

اینجا این منم که از من می گوید...

سخته

شرایط سختی رو دارم این روزا میگذرونم. انگار حالا که برگشتم خونه تمام گذشته م، تمام آدما و اتفاقاتی که سعی کرده بودم فراموش کنم یا حداقل اینطوری فکر میکردم دوباره زنده شدن و دارن روی قلبم سنگینی میکنن. اصلا یادم نمیاد تنهایی چطور زندگی میکردم وقتی توی خونه بودم. خیلی تنهام. کاش میتونستم هنوزم توی خوابگاه زندگی کنم. من نباید الان و این روزا خونه باشم. دارم خفه میشم. فکر کن آدم تنهایی که ته چاه افتاده و داره خفه میشه. شایدم نباید فکر میکردم الان وقت مناسبی برای کم کردن داروهامه. کاش تا اطلاع ثانوی هیچ کس هیچ کاری باهام نداشت...لعنت...لعنت...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Designed By Erfan Powered by Bayan